سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبها به واجبها زیان رساند ، مستحبها را واگذارید . [نهج البلاغه]
امروز: سه شنبه 103 آذر 13

ای جمعه‌ها، ای جمعه‌ها، ای جمعه‌های بی صفا

ای روح بی وفای ما، ای ماه بی رهای ما

این گل به گلزار وفا، بی عشق تو رها شده

این ماه تنهایی چرا؟ بی کس، تنها رها شده

 

ای جمعه‌های بی رمق، ای جمعه‌های بی درنگ

ای جمعه‌های بی فروغ، ای جمعه‌های بی سرود

با ما بگو از آن غروب، از آن غروب با حضور

با ما بگو از جمعه بی درد و بی فصل و شلوغ

با ما بگو از جمعه عشق و سرود و بی غرور


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در جمعه 89/2/24 و ساعت 11:52 صبح | نظرات دیگران()

به نظرم جمله «معلمی شغل انبیاست» رساترین عبارت برای بازگویی نقش معلم در جامعه است. آن که، در کوچه پس کوچه‌های تاریکی و دلتنگی، دست پریشان حالی را می‌گیرد و به نور و سکون می‌رساند ؛ آرامشی توأم با صداقت، پاکدلی و تلاش.

من هم رهین منت معلمی عاشق و دلباخته هستم. اویی که در سال‌های پرخاطره دبیرستان، در بحبوحه شور جوانی، در ناملایمات و اضطراب‌های آن دوران، دستم را گرفت و از امواج سهمگین تردید و بلاتکلیفی، نجاتم داد.

سال‌هاست که ندیدمش، اما هر ازگاهی در رؤیا به سراغم می‌آید و مرا یادی دوباره می‌بخشد.

هر وقت ذکری و حالی پیش می‌آید، فراموشش نمی‌کنم.

 تقدیم به تمام معلمین

معمــار دانــایـی

 آنکه نقاش است و نقشی ساخته

با قلـــــــم طرح نویی انداخته

 

در مسیر واژه های دوستــــــــی

سطر سطــری زآشنایی داشته

 

آنکه چون اسطوره های پارســی

عین ولامی را به میم افراشته

 

هم ردیف انبیاء و عارفـــــــــــان

پوششی بر جـــــهل جاهل بافته

 

آنکه آهنگ و کلامی دل ربــا

از یرای درس خـــــــــود آراسته

 

چشمه های معرفت جوشــــد ز او

دانشی از حد فزون انبـــــــاشته

 

لحظه هایش پر شده از خـاطرات

خاطراتی که زدل جان باخـــته

 

هرچه از عطرش ببویم کم بود

او گلستان ها ز گل ها کاشته

 

آنکه معمار است و الگوی همه

لاله ای بر قلب خود بگذاشته

 

با سلاح علم در راه مـــــــــــــراد

چون جلوداران به کفران تاخته

 

آن معلّم آن مرّبی آن که او

از فنونش عالمی پرداختــــــــه

 

او عزیز است و مقامش پاس دار

چونکه یزدان نام او بنگاشته

 

عارف آن باشد که چون قطعه زمین

هرکسی او را لگد انداخته

 

یعنی از زهد و کلام و علم او

ذره ای از دانشش برداشته

 

بار الا ها این سلیمان را مدد

تا چو ابران سایه ها افراشته

 

شاعر: ناشناس


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در شنبه 89/2/11 و ساعت 10:0 صبح | نظرات دیگران()

تحولات طبیعت، تابلویی برای تفکر و بازاندیشی در هدف خلقت است. آیا این تغییرات مدام اطراف ما نمی‌تواند نشانه‌های برای اندیشیدن در این باشد که از کجا آمده ایم، برای چه آمده ایم، و به کجا خواهیم رفت. در این گذرگاه چه باید کرد و چگونه زیست؟ این سیکل تکراری برای ارتقاء روح و روان بشریت است. همچنان که سلول‌های بدن ما در حال تغییرند، تفکر و برداشت‌های ما از خلقت در حال بازکاوی است و چه بهتر که در این بازنگری، خود را آلوده ناپاکی‌ها و پلشتی‌ها نکنیم و همچنان که این زایش دوباره، طراوت و تازگی و شادابی را در نهاد طبیعت به ارمغان می‌آورد، ما هم در روح و روانمان، پاکی و طراوت و سرزندگی را نهادینه کنیم.

عید باستانی مبارک


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در شنبه 88/12/29 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()

جمعه ی گذشته، اولین روز آبان ماه 88، برای شرکت کنندگان در نمایشگاه مطبوعات، روز ویژه بود. شعار علیه آقای کروبی و مشایعت ایشان با توهین­های خجالت آور، اگر بیان­گر شخصیت و فضای غالب کشور ما نباشد، اما بخش زیادی از جامعه ما را در بر می گیرد، به خصوص طرفداران آقای احمدی نژاد را.

فارغ از این که مشرب سیاسی آقای کروبی، مورد تأیید است یا نه؟ باید به این مسئله این گونه نگاه کرد که آیا ایشان به عنوان یک شهروند، می توانسته اظهار عقیده کند یا خیر؟! آیا ایشان به عنوان یک روحانی، مطرح هست یا نه؟  

آزادی عقیده وبیان، جزو ملزومات اجتماعات بشری است و بدون آنها زندگی بی معناست. در این آزادی است که تضارب آراء شکل می گیرد؛ عقاید درست منسجم تر شده و در برابر مخالفان قوت می یابند. اگر سری به نظام های قدرتمند تاریخ بزنیم؛ از قبل از اسلام گرفته تا بعد از حکومت پیامبر و ائمه (علیهم السلام)، نظام هایی برجسته تر و نمایان تراند که در برابر مخالفان خود با صبر و تحمل و منطق برخورد کرده و از قدرت نظامی و قهریه برای خروج آنها استفاده نکرده اند. درست در نقطه مقابل، نظام های که با قو? قهریه، خود را سر پا نگه داشته اند، یا اثری از ایشان وجود ندارد و یا چهره ایی کریه از ایشان باقی مانده است.

آقای کروبی به عنوان یک شهروند خاص، به واسطه در اختیار داشتن اطلاعات غلط یا درست، از سر خیر خواهی نکاتی را مطرح کردند که اگر من و شما در جایگاه ایشان بودیم، هرگز نمی گفتیم. بهتر این بود مردم با سعه صدر بیشتری برخورد می کردند و حرمت لباس و عمامه ایشان حفظ می شد.  


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در شنبه 88/8/2 و ساعت 4:54 عصر | نظرات دیگران()

من هم همچون پنجاه میلیون ایرانی، چهارشنبه شب مناظره آقای موسوی و احمدی نژاد را دیدم. برایم بسیار سخت بود که در آن لحظات اظهار نظر کنم. کمی تحمل و تأمل کردم تا اظهارات موافق و مخالف را خوب بشنوم و سعی کردم ذهنم را از تعصبات بی جا و غیر مهم دور کنم و در یک فضای خالی از غرض ورزی و هقط، با در نظر گرفتن دلایل دو طرف، دیدگاهم را مطرح کنم.

نمی دانم، بعد از سی سال به کجا رسیده ایم؟! کدام قل? اقتصادی، سیاسی، فرهنگی را فتح کرده ایم که این چنین به خودمان می بالیم و خود را مملکتی مافوق همه می پنداریم. اگر پیشرفتهایمان را با قبل از انقلاب بسنجیم، خب، بله جهشی خوب داشته ایم ولی آیا این تعالی ما متناسب با اوج گیریهای جهانی بوده است؟ قطعاً تصدیق می فرمایید که هر چند در برخی از جنبه ها جزو برترین ها هستیم، اما هنوز به درجه ای از ترقی نرسیده ایم که پا به پای کشورهای پیشرفته دنیا حرکت کنیم، و در مجموع، جزو کشورهای در حال توسعه محسوب می شویم.

عقل سلیم حکم می کند با توجه به همین داشته ها و توانایی ها در سطح بین الملل عرض اندام کنیم. چون خارج از این محدوده، اولا خودمان را گول زده ایم، نتیجه آن هم جز خود بینی و خود محوری نخواهد بود. ثانیا با احتساب این نوع برداشت، عملکردمان را تنظیم می کنیم که آن هم نتیجه خوبی نخواهد داشت. ثالثا در بسیاری از موارد مورد تمسخر و عزلت جهانی قرار خواهیم گرفت. پس باید گنده تر از دهانم حرف نزنیم.

در بخش داخلی، بر سنجش توانایی های یک دولت، باید شرایط زمانی و مکانی آن را به طور کامل در نظر گرفت. مثلا فاکتورهای چون جنگ، بلایای طبیعی، توطئه های داخلی و بین المللی، سطح عمومی دانش و سواد جامعه و در آمدهای نفتی و غیر نقتی مانند مالیات و .....

اگر ما این فاکتورها را در نظر نگیریم، قطعا به نتیجه مطلوب هم نخواهیم رسید. به نظر می رسد جناب احمدی نژاد بدون احتساب وضعیت جنگ، توطئه های داخلی و خارجی، در آمدهای نفتی و حتی سطح آگاهی های عمومی نسبت به دولت های قبل از خود، اظهار نظر می کنند. پس چه خوب است که قبل از اعلام آمار تورمی 49 درصدی، و مقایسه با الان، کمی هم احوالات دولت و دولتیان آن زمان را از نظرشان می گذراندند، تا خدای نکرده، این اصول گرای معتقد به مبانی اخلاقی که همه جا دعای امام زمان را بر پیشانی خود حک می کند، دچار قضاوت ناصواب نشود.

و اما آمارهای که از یک سال قبل به این طرف، از ناحیه رئیس جمهور و برخی وزرا به گوش می رسد، کمی ابهام دارد. اینجانب در دولتی نبوده ام و نه داعیه ای خویشاوندی با یکی از خدمتگزاران پس از انقلاب در دولت را دارم، فقط به فقط به عنوان یک شهروند ایرانی که می خواهد رئیس جمهوری در شأن و جامع? اسلامیش انتخاب کند، می نویسم. آیا کسی هست که با دقت این آمار عجیب و غریب را بشنود و سئوالی هر چند از روی بی خیالی و بی تفاوتی از گوینده نپرسد، اگر این آمار درست است، پس چرا در زندگی ما تغییر و تحولی ایجاد نشده است؟!. چرا قدرت خرید ما اندکی تغییر نیافته و بلکه در بسیار از موارد، از برخی مواهب الهی هم محروم شده ایم. در آخرین اظهار نظرهای احمدی نژاد که دولت خود را پر کار می داند، خبر از شروع و اتمام طرح های فاز نه و ده پارس جنوبی می دهد. بلافاصله آقایان بیژن زنگنه، ترکان و نعمت زاده، که دست اندرکاران این دولت و دولت قبلی هستند، آمار ایشان را تکذیب می کنند. و احتمال این که این رئیس جمهور، جزو دروغ گوترین رئیس جمهور های دنیاست را به ذهن خطور می دهد. آمار آلومینیوم، مس و روی هم همینطور شد. بخش جالب قضیه این جاست که این قضیه فقط در اقتصاد خلاصه نمی شود، در چهار سال پیش، مد لباس و آرایش جوانان را مباحث پیش و پا افتاده قلمداد می کند، اما بعد از اندکی طرح امنیت اجتماعی را که درست لباس و مدل موی جوانان را وارسی می کند، به تصویب می رساند. در مورد هاله نور هم که بعدها تکذیب کرد و یک دروغ بزرگ دیگر به حرف های نامربوط خود افزود ، بسیار جالب است. لطفا برای درک حرف من لینک زیر را حتما مشاهده کنید.

http://www.youtube.com/watch?v=2hX8fsMLYBg&eurl=http%3A%2F%2Fwww%2Etehranlondon%2Ecom%2Farticle%2Ephp%3Fid%3D38107&feature=player_embedded

 

طرفداران احمدی نژاد به گزینه های اشاره و تکیه می کنند که در مجموع? یک دولت، نقش نهایت بیست درصدی دارد. ساده زیستی رئیس جمهور و وزرا، سفرهای استانی، زنده کردن شعارهای اول انقلاب و ... نمی تواند جایگزین یک برنامه منسجم، قانونمند و حسابگرا باشد. اگر نیروهای به کارگماشته شده، از ذهن فعال و تیز برخوردار نباشند و اگر از اصول مدیرت علمی و اسلامی بهره مند نباشند، و اگر در مرحله عمل از خود استقلال رأی که نشأت گرفته از یک برنامه هدفمند است، نباشند، چنانچه در بیست و چهارساعت روز، بیست و پنج ساعت هم کار کنند، بازدهی لازم را نخواهند داشت. همان طور که الان در سطح کلان کشور مشاهده می کنیم. نیروهای خلاقی که دارای ذهن تیز و برنامه ریزی شده بودند و می توانستند با روحیه جمعی و مقتدرانه ای که داشتند، کشتی متلاطم جمهوری اسلامی را با کمک ناخدای باهوش آن، به سر منزل برسانند، اما یکی یکی به کناری خزیدند و حال پس از چهار سال، نرخ تورمی که خود دولت به طور رسمی اعلام می کند، دو برابر زمان تحویل گرفتن دولت است. میزان رشد نقدینگی، کاهش تولیدات کشاورزی و ... که توسط خود دولت اعلام می شود، نیز مزید بر علت است.

آقای احمدی نژاد مدارک دانشگاه آزاد را قبول ندارند!!. خوب اشکالی ندارد، نداشته باشند. مگر قبول یا رد ایشان ملاک یک کار قانونی و شرعی است؟! ایشان حتی در لباس ریاست جمهوری حق اظهار نظر در مورد یک ارگان کاملا قانونی را ندارند. فارغ از اشکالاتی که به دانشگاه آزاد و حتی دولتی ها وارد است ، در شأن و مقام یک رئیس جمهور نیست که با این ادبیات و در مقابل جمع عظیمی از بینندگان داخلی و خارجی که بسیاریشان، آرزوی نابودی نظام جمهوری اسلامی را در ذهن خود می پرورانند، مسائلی نامربوط را به میان بکشانند.

امید است روزی فرا رسد که انسان های وارسته و توانایی در رأس حکومت قرار گیرند که تمام همت و تلاششان در جهت دفاع صحیح از دین خدا و نظام اسلامی است.


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در جمعه 88/3/15 و ساعت 12:28 عصر | نظرات دیگران()

مقدمه

گفتن و شنیدن از انتخابات در دوره­های قبل برایم خیلی شیرین و جذاب بود و شاید شیرینی و جذابیت آن به دلیل تضارب آراء و ابراز وجود و حضور بود ؛ با تفکرات اطرافیانم آشنا می شدم و گاهی اوقات که مجال فکر کردن می یافتم، با بررسی تفکر و عمل ایشان، به کنه شخصیتشان پی می بردم، اما در این دوره، به نتایجی دست یافته ام که با گذشته تفاوت فاحش دارد. نگرانم که این درک جدید از شرایط مملکت، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و آداب و رسوم ما ایرانیان مسلمان، مرا به مرز انکار حقایق و شناخت واقعیات بکشاند.

ژرف کاوی در دهمین انتخاب رئیس جمهور

در این دوره هر چه در نظرات کاندیداها دقت کردم، آنقدر کلمات مقدس برایم تکرار شد که دیگر کارکرد خود را از دست داده اند. همه به اسم قرآن و دین و اهل بیت به جان هم افتاده اند.

آن قدر بی صداقتی در راستگو نماها دیدم که دیگر از کلماتی چون صداقت، درستی، اخلاص بوی مشمئز کننده به مشام می رسد.

آن قدر از جمله خدمت، مردم، انقلاب، اسلام تنفر پیدا کرده ام که با شنیدن آن یاد حزب و گروه و دار و دسته ای می افتم که به هر قیمتی می خواهند بر اریکة قدرت بمانند یا دست یازند.

آنقدر از مفاسد اقتصادی گفتند و از معرفی مفسدان اقتصادی نوشتند و خبری نشد که دیگر فکر می کنم یا مفسدی نیست، یا همه در لجن زار دنیا غوطه ورند.

 به جای تدبیر و سیاست درست، ساده زیستی ملاک مملکت گردانی شده است.

بی برنامگی محض (که انسان را یاد شعار بسیجیان دوران جنگ می انداخت که نظم خود را در بی نظمی می یافتند) در سراسر مملکت پراکنده شده است. در عین حال اگر اشکال کنی، یک لیست هزار صفحة از برنامه های متنوع و دست نیافتنی در جلویت می گسترانند.

اگر بگویی از کارشناسان اقتصادی استفاده نمی کنید، فورا اسم یکی دو نفر را که همیشه دور و برشان هست معرفی می کنند و می گویند مگر ایشان اقتصاددان نیستند؟

اگر از سیاست ها غلط فرهنگی انتقاد کنید، فورا خانواده و خون شهدا و اسلام و روحانیت را به میان می کشانند و یک فهرست بلند بالا از بی فرهنگی های دوره های قبل را به شما غالب می کنند.

و ...

تجربیات سه دوره شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، به من آموخته که قبل و بعد از انتخابات، به فاصلة زمانی کم، از انتخابات حرفی نزنم و فقط نظاره گر گفتار و کردار کاندیداها باشم. چون در این زمان اظهار نظر و بحث، فقط یک جدل بی پایان و بی نتیجه است که انرژی فراوان می گیرد و چیزی عاید انسان نمی کند.


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در دوشنبه 88/3/11 و ساعت 9:17 عصر | نظرات دیگران()

آیت الله محمد تقی بهجت 

سوگمندانه، به محاق رفتن ماه دین را به نظاره می نشینیم. عارف تمام، شاگرد بزرگ آیت الله سید علی قاضی و اسوه ای تمام روشن ضمیران عالم، برای همیشه از کنار ما پر کشید و در جایگاه واقعی خود خلود کرد. گفتن و شنیدن از بزرگان، روانی روشن، و دلی به زلالی آب می طلبد. شاید که این شیندن و گفتن اثر کند و قدمی انسان را به خویشتن خویش نزدیک نماید.

سال­های اول طلبگی (سال79)، در یکی از کتابفروشی های میدان انقلاب تهران، دنبال کتاب حقوقی نایابی می گشتم که متوجه شدم، خانم جوانی سراغ رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت را می­گیرد. حس کنجکاویم، وادارم کرد که ببینم صاحب صدا، چه تیپ و شخصیتی دارد. آن صدا با آن قیافه، هیچ تناسبی با هم نداشتند. یکه خوردم. خانمی با مانتوی نه چندان گشاد و حجابی متناسب با آن لباس. بعدها که بارها این اتفاق را در ذهنم مرور کردم، به این نتیجه رسیدم که:

ما بـرون را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در سه شنبه 88/2/29 و ساعت 8:58 صبح | نظرات دیگران()
   1   2      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تو پس کوچه های جمعه
روشنگر راه
تحولات طبیعت و بازنگری درونی
جمعه پرتحرک نمایشگاه مطبوعات
یادداشتی بر مناظره موسوی - احمدی نژاد
انتخابات و دلزدگی ها
بهجت دین در محاق
چگونه با شهید آوینی آشنا شدم
تجربه نیاندوختن از گذشته و باخت فوتبال ملی
سیاست دینی و دین سیاسی
به بهانه شهرآورد 66 سرخابی
انتخابات دهم و معادله چند مجهولی
[عناوین آرشیوشده]

بالا

امام علی; (ع): فرصت، چون ابر می; گذرد ،پس فرصت های; خوب را غنیمت شمرید

بالا