سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردن و خوارى نبردن ، و به اندک ساختن و به این و آن نپرداختن ، و آن را که نصیب به آسانى به دست نیاید با کوشش با آن برنیاید و روزگار دو روز است روزى از تو و روزى به زیان تو ، در روزى که از توست سرکشى بنه و در روزى که به زیان توست تن به شکیبایى ده . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 22

چند سال قبل، روزگاری که هنوز بار زندگی را احساس نمی کردم، کلاس ها و کارگاه های فیلم سازی و نقد فیلم می رفتم. هیچ گاه صحنه های فیلم «تیرباران» را که در دوره نوجوانی دیدم، فراموش نمی کنم. این فیلم جرقه عشق به فیلم را در من زد و شاید همین جرقه بود که بعدها، مرا به این کلاس ها و کارگاه ها کشاند.

دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، بخش هنرهای تصویری، همیشه پاتوق ما بود. تقریباً تمام کارگاه های فیلم آنجا را می رفتم. یادم می آید یک ترم با آقای بهروز افخمی، کارگاه نقد فیلم نامه داشتیم. کارگاه خوبی بود. آشنایی با یک کارگردان کارکشته و جسور علاقه من به فیلم و فیلمسازی را بیش تر و بیش تر کرد، اما خُب روزگار است دیگر! بالاخره نتوانستم در برابر بار سنگین زندگی مقاومت کنم و رهایش کردم.

در همین دوره ها بود که با آقای مسعود فراستی آشنا شدم. در یکی از نخستین جلسات، دستور داده بودند که قبل از کلاس، باید یکی از فیلم های کوروساوا را حتماً ببینیم. من که تا آن موقع خیلی با فیلمسازان مشهور دنیا آشنا نبودم و تمام ذهنیت و داشته هایم به سینماهای شهر قم و شبکه های تلویزیون منتهی می شد، پس از دیدن فیلم، از این انتخاب خیلی تعجب کردم. و راستش را بخواهید اندکی از ادامه راه ناامید شدم، چون به شدت تحت تأثیر هالیود بودم و سبک و سیاق هالیودی را می پسندیدم. البته باید اعتراف کنم که بعدها با شرکت مداوم در کلاس های اساتید چون آقای فراستی، سلیقه من هم متعادل گشت.

به هرحال، با آن انتخاب آقای فراستی، کمی دیدگاه ام نسبت به ایشان تیره و تاریک شد. انتخاب فیلمی با این ریتم و مضمون برایم بسیار جای تعجب داشت. با گذر زمان و صبر و دقتی که به خرج دادم، با دیدگاه های استاد فراستی آشنا شدم. و کار به جایی رسید که سعی می کردم تمام فیلم های مورد نظر ایشان را با دقت و وسواس ببینم و به نقطه نظرات ایشان توجه کنم.

دیگر همانند گذشته های دور، فیلم نمی دیدم واز زوایایی مختلف به هر فیلمی می نگریستم. توصیه های ایشان را که همیشه به عنوان یک سری اصول فهم فیلم، برایم جلوه گر بود، در تماشای فیلم به کار می بستم.

در حین همین کلاس ها، متوجه شدم، جناب آقای فراستی، دوست صمیمی و همکار شیهد آوینی هم بوده است. یادآوری خاطراتی از شهید آوینی برایم بسیار جالب و گیرا بود. یک موقعی به فکر فرور رفتم که سید شهیدان اهل قلم، در کسی که دانش آموخته فرانسه است و احتمال دارد تأثیرات غیر دینی و مطابق با آداب و سنن اروپایی در او رسوخ کرده باشد، چه چیزی دیده است که اینچنین دمخور و نزدیک او شده است، اما به مرور زمان در همین کلاس ها بود که از برخوردها، عقاید و اصول تفکری استاد مسعود فراستی، به بزرگی شهید آوینی رسیدم.

رسیدم به این که شیهد آوینی یک انسان عمیقی بوده است. در پس هر مطلبی، به دنبال ریشه ها و خاستگاه های اندیشه گوینده مطلب بوده و به سادگی از کنار مسائل نمی گذشته است. و به مبادی دینی و اخلاقی هم بسیار پایبند بود.

در این روزها هم که یادآور سرسختی ایشان در به تصویر کشیدن حقایق جبهه و بچه های جبهه هست، بر خودم فرض می دانم که با مرور زندگی ایشان، از ویژگی ها اخلاقی و کاری ایشان درس بگیرم و از بزرگان خود غافل نشوم.


نوشته شده توسط علی اکبر ابراهیمی در پنج شنبه 88/1/20 و ساعت 8:1 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تو پس کوچه های جمعه
روشنگر راه
تحولات طبیعت و بازنگری درونی
جمعه پرتحرک نمایشگاه مطبوعات
یادداشتی بر مناظره موسوی - احمدی نژاد
انتخابات و دلزدگی ها
بهجت دین در محاق
چگونه با شهید آوینی آشنا شدم
تجربه نیاندوختن از گذشته و باخت فوتبال ملی
سیاست دینی و دین سیاسی
به بهانه شهرآورد 66 سرخابی
انتخابات دهم و معادله چند مجهولی
[عناوین آرشیوشده]

بالا

امام علی; (ع): فرصت، چون ابر می; گذرد ،پس فرصت های; خوب را غنیمت شمرید

بالا